سلام به دوستان و همراهان. چون مدتی به اینترنت دسترسی نداشتم ، لذا این یادداشت و یادداشت بعدی را با چند هفته تأخیر درج می کنم:
ماه رمضان دارد تمام می شود.... گر چه می دانستیم که یقین این اتفاق خواهد افتاد و این ماه هم مثل سایر ماهها به پایان خواهد رسید اما انگار ته دلمان خودمان را توهماً گول می زدیم که: نه ، اینبار این اتفاق نمی افتد.
ماه میهمانی خدا... ماهی که در رحمتهای خداوندی غوطه می خوردیم... ماه مسجد و قرآن ، ماهی که بانگ اذانش با بانگ اذان بقیه ماهها تفاوت داشت... ماهی که زمین سرشار از حضور فرشته ها بود.... ماهی که دیوها و شیطانها در غل و زنجیر بسته شده بودند تا فضای امن تری برای « انسانها » ایجاد شود... ماهی که حتی خواب ما هم عبادت بود... حتی به نفس کشیدنهایمان هم ثواب می دادند...
ماهی که در آن ما را از خاک جدا کردند و در آسمان قرار دادند...
و اکنون داریم می بینیم که دوباره از آسمان به زمین می آئیم.... هبوطی دوباره.... راستی یادت هست آن بار اول که خداوند آدم و حوا را از بهشت به زمین فرستاد ، چقدر آنها گریه کردند؟ از دوری بهشت و از دوری فرشتگان؟ انگار پدر و مادرمان مزه تلخ هبوط را برای فرزندان خود به ارث گذاشته اند.
ماه رمضان دارد می رود... تا یکسال دیگر... یکسال فراق پیش روی ماست... صد حیف که قدرش را ندانستیم.... هیچکس قدرش را ندانست... چون این ماه آنقدر قدرش زیاد است که هر چقدر هم که قدرش را بدانی ، باز نسبت به آن چیزی که حقیقتاً هست ، کم دانسته ای. و آن قدری که این ماه حقیقتاً دارد آنقدر زیاد است که تو هر چه بدانی ، انگار اصلاً ندانسته ای. و نه انگار ، بلکه واقعاً اصلاً ندانسته ای... چون این ماه ، ماه ضیافت خداست و قدر هر ضیافتی متناسب با قدر میزبانش است و میزبان ضیافت این ماه ، خداست و قدر خدا قابل درک نیست.
ما بنی آدم ، انگار تا چیزی را از دست ندهیم ، متوجه قدرش نمی شویم. علت چیست؟ چرا نباید تا جدایی اتفاق نیفتاده قدرشناس باشیم؟ « قدر شناسی » امر خیلی مهمی است. جا دارد – قبل از اینکه به حسرت دچار شویم - در این مورد بیشتر فکر کنیم. چه چیزهایی را داریم؟ قدرشان چیست؟ چگونه باید به قدر آنها پی ببریم؟ الکی که نمیشود گفت قدر چیزی را می دانیم. باید کاری بکنیم تا حقیقتاً قدر آنها را بفهمیم. تازه این قدم اول است. بعد که به قدر آنها پی بردیم ، قدم دوم این است که چگونه در عمل از آنها « قدر شناسی » کنیم؟
رمضان دارد می رود ... ماهی که بهترین دوست ما بود....
بدرود ای نیکوترین رفیق... یادت هماره با ماست.... زیباترین لحظات عمرمان را برایمان رقم زدی.... ما رفیق خوبی برایت نبودیم... قدرت را نشناختیم.... با تو بدی کردیم.... چه بد کردنی بالاتر از قدر نشناسی؟.... « قدر نشناسی » است که منجر به عدم رعایت ادب می شود... و بی ادبی در درجه اول ظلم به خودمان است. چون با بی ادبی مان ، خودمان را از الطاف پروردگار محروم می کنیم.... ما حتی در عباداتمان هم آن ادبی را که باید می داشتیم ، نداشتیم....
بدا به حال ما که کارهای نیک و عباداتمان هم ظلم است چه رسد به گناهان و معصیتهایمان...
با این حالی که ما داریم نمیدانم ، آیا وقتی از نزد ما رفتی ، از ما شادمان بودی یا اینکه ناراحت از پیش ما رفتی؟
تلخی رفتنت چنان آزارم میدهد که « عید فطر » - به جز نماز زیبایش - در کامم هیچ شیرین احساس نمی شود .... .
و این هست تا محرم و صفر... که عطر حسین ابن علی علیهماالسلام فضا را پر کند...
و بوی شهادت که همچون بوی تو دل انگیز و مست کننده است... گویا هر دو از یک مبدأ واحد سرچشمه گرفته اید... گویا یک روح واحد در هر دوتان وجود دارد....
آری ، روح و محتوای هر دوتان یکی است. تفاوتتان فقط در این است که شهادت ، کالبدی اجتماعی و بیرونی دارد ولی کالبد تو ، کالبدی فردی و درونی است....
هم رمضان ماه ضیافت الله است و هم « عند ربهم یرزقون » شهدا ، ضیافتی الهی است... ضیافت الله رمضان با عید فطر پایان می پذیرد ولی ضیافت الله شهادت، ضیافتی ابدی است.
حالا می فهمم چرا فقط محرم می تواند درد هجرانت را تسکین دهد! ...
حالا می فهمم چرا شهیدان دوست داشتند با زبان روزه شهید بشوند...
اهل علم بررسی کنند: آیا می شود علیرغم پایان یافتن ماه رمضان ، ما ارتباطمان را با رمضان حفظ کنیم؟ ارتباطی که کامل و دو طرفه باشد؟
طبیعتاً اینجا منظور از « رمضان » ، ماه آن نیست ، چون « ماه » سی روزه ، زمان است و ذات زمان، حرکت است لذا محکوم به گذشتن و سپری شدن است. منظور از « رمضان » در اینجا ، « حقیقت و ذات رمضان » است. آن حقیقتی که در « ماه » رمضان وجود دارد و آن را از سایر « ماهها » متفاوت ساخته است. حقیقتی که بدون آن ، ماه رمضان هم همچون بقیه ماهها خواهد بود و هیچ فضیلتی بر آنها نخواهد داشت.... آن چیزی که اهمیت دارد ، همین حقیقت (که خوب است برای خودمان آن را « حقیقت رمضانیه » بنامیم) است نه ظرف زمانی سی روزه آن.
ما برای درمان درد هجران رمضان - ولو درمانی ناکامل - چاره ای جز شناخت این حقیقت ( که چون حقیقت است ، لذا زمان بردار نیست ) و شناخت راههای برقراری ارتباط با آن نداریم.